سياست بين الملل و ناسيوناليسم در كردستان
با اينكه جهت گيري ناسيوناليستي محيط گفتمان سياسي بين المللي در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در رشد گرايش هاي قومي در كردها تأثير بسيار داشت، بُعد استراتژيك سياست بين المللي- يعني دخالت مستقيم نيروهاي خارجي در مسئله كردها- بود كه منجر به شكل گيري حركت هاي قومي در ميان آن ها شد. در واقع مسئله ي كردها بيش از ساير حركت هاي قومي در خاورميانه، رنگ بين المللي به خود گرفت.
مسئله ي قومي كردها از همان آغاز در فضاي منافع خارجي تكامل يافت. مدت ها بود كه درگير شدن در مسئله ي كردها براي نيروهاي خارجي- يعني قدرت هاي بزرگ و دولت هاي رقيب منطقه اي- منافع استراتژيك دربرداشت. اما كردها خود نيز در بسياري موارد از اين مداخلات استقبال مي كردند و گاه نيز مشوق نيروهاي خارجي در اين زمينه بودند. (1) البته اين مسئله خاص كردها نبود. كارل براون ضمن اشاره به سياست بين المللي در خاورميانه مي نويسد كه تاكتيك تشويق مداخله ي خارجي « ويژگي حركت هاي رهايي بخش ملي » در منطقه بوده است. (2)به نوشته ي براون:
رهبران ناسيوناليست حداكثر توان خود را به كار مي بردند تا ديگران را در مسائل خود درگير كنند. هنگامي كه مبارزات آن ها به جريان مي افتاد كمتر مي توانستند بر اوضاع مسلط شوند و قادر نبودند اقدام بين المللي را فقط به عاملي كه باعث آغاز تخاصمات شد، بود محدود سازند. (3)
كردها از اين قاعده مستثني نبودند. درواقع، سرنوشت حركت قومي كردها بيش از هر حركت ديگر در منطقه با نيروهاي خارجي گره خورده است. يكي از محققان مي نويسد كه « به نظر مي رسد كردها نه تنها ابزار دست نيروهاي خارجي قرار مي گيرند، بلكه خود را نيز به آساني در معرض چنين وضعيتي قرار مي دهند » (4).
از دهه هاي آخر قرن نوزدهم به بعد، بسياري از رؤساي طوايف كرد فكر مي كردند كه برقراري تماس با روسيه ي انگلستان مفيد خواهد بود. (5) رؤساي برجسته ي كرد مانند شيخ عبيدالله ( در اواخر قرن نوزدهم )، عبدالرزاق بدرخان و شيخ محمود برزنجي ( دهه ي 1920 ) در پي جلب حمايت انگلستان و روسيه بودند. (6) در ايران، اسماعيل آقا سيمكو مصمم بود تا حمايت انگلستان، روسيه و بعدها شوروي را در اواخر دهه ي 1910م/ 1280ش و اوايل دهه ي 1920م/ 1300ش به دست آورد. (7) البته اين قدرت ها نيز در حمايت از رؤساي كرد و حركت هاي قومي برنامه هاي خاص داشتند و به زبان ساده تر بيش از آنكه به مسئله ي ملي كرد علاقه داشته باشند، در پي رسيدن به منافع ملي خود بودند. انگلستان در سال 1920/1299 از شيخ محمود برزنجي حمايت كرد و در نظر داشت او را به سلطنت يك دولت مستقل كرد در شمال عراق كنوني منصوب كند، اما بعد تصميم گرفت در همان منطقه و ساير مناطق عراق از يك پادشاهي تحت رهبري فيصل پسر شريف حسين حمايت كند. دليل انگلستان براي چنين تغيير موضعي اين بود كه يك عراق متحد تحت رهبري پادشاه مورد حمايت بهتر مي تواند منافع نفتي آنها را در منطقه حفظ كند تا يك دولت كرد بي ثبات(8). انگلستان نيز همين سياست را در اوايل دهه ي 1920 ميلادي ( 1301شمسي ) در خوزستان به كار گرفت. انگلستان كه شيخ خزعل را تحت حمايت خود قرار داده بود، بعدها ترجيح داد از رضاخان پشتيباني كند تا رؤساي طوايف يعني كساني مانند اسماعيل آقا سيمكو در كردستان يا شيخ خزعل در خوزستان. يك دولت متمركز پرقدرت تحت رهبري رضاخان خواسته هاي بريتانيا را بهتر حفظ مي كرد تا يك ايران بي ثبات تحت رهبري نيروهاي متعددِ گاه تمركزگريز ايلات.
نقش عوامل خارجي در طرح و تشويق هويت قومي كرد و تشكيل گروه هاي سياسي كرد و كمك به آنها را بدون مطالعه ي نقش اتحاد شوروي در ايجاد دولت خودمختار كرد در مهاباد در سال هاي 1324-25 نمي توان به خوبي درك كرد. اكثريت كردها از اين حادثه به عنوان مهم ترين جلوه ي آمال سياسي خود تا به امروز ياد مي كنند. درواقع بايد گفت كه تجربه ي دولت خودمختار كرد بر مسئله ي كردها از سال 1325/1946 به بعد تأثير بسيار گذاشت. مطالعه ي حوادثي كه منجر به شكل گيري و سقوط اين جمهوري شد نشان مي دهد كه نيروهاي بين المللي در ظهور قوم گرايي در كردستان ايران نقش مهمي ايفا كرده اند.
پيش از تشكيل دولت خودمختار كرد در مهاباد، اتحاد جماهير شوروي در كمك به كردها براي تشكيل سازمان هاي سياسي قومي خود پيشتاز بود. در حقيقت، انديشه ي استقلال يا خودمختاري كردها در ايران از توصيه هاي مقامات شوروي، كه نيروهايشان در سال 1320 شمال غرب ايران را به اشغال درآورده بودند، مايه مي گرفت. در غياب ارتش ايران، نيروهاي نظامي شوروي كنترل واقعي اوضاع را در آذربايجان و كردستان ايران در دست داشتند. همان گونه كه روزولت نوشته است، ارتش شوروي روابط مستقيمي با طوايف كرد ايراني از جمله جلالي، شكاك، و هركي داشت و آن ها را مسئول امنيت و حفظ نظم در منطقه و تهيه ي آذوقه و غله براي نيروهاي شوروي كرده بود. (9)
نيروهاي متفقين در آغاز يك هدف استراتژيك عمده داشتند و آن تهيه و حمل تداركات نظامي از طريق ايران به شوروي براي جلوگيري از پيشروي آلمان ها در جبهه ي شرق در روسيه بود. اما آن ها به تدريج بر سر كسب قدرت و امتياز نفت در ايران به رقابت پرداختند. شوروي ها به سرعت تصميم گرفتند براي رسيدن به اين هدف از مسائل آذربايجان و كردستان بهره برداري و رقابت با انگلستان و آمريكا را به سود خود تمام كنند. شوروي ها از اواخر سال 1320 يعني هنگامي كه چند تن از رؤساي ايلات كرد و نخبگان غيرايلي از جمله قاضي محمد (10) به باكو پايتخت جمهوري آذربايجان شوروي دعوت شدند، با نخبگان كرد روابط نزديك برقرار كردند. در اين ملاقات، جعفر باقراف، رئيس جمهور آذربايجان شوروي، با نخبگان كرد به تفصيل در مورد دوستي و برادري كردها و آذري ها سخن گفت. (11)
در غياب ارتش ايران در كردستان، گروهي از نخبگان كرد در شهريور 1321 اولين سازمان سياسي را به نام كومله در كردستان ايران تشكيل دادند. شوروي ها مستقيماً در تشكيل كومله دخالت نداشتند، اما اعضاي كومله در اقدامات بعدي خود به حمايت شوروي تكيه كردند. (12) پس از مدتي دو مقام آذربايجان شوروي به نام عبدول اف و حاجي اف با سران كومله ملاقات نمودند و به آن ها پيشنهاد كمك نظامي دادند. (13) به منظور گسترش نفوذ ايدئولوژيك و فرهنگي شوروي، ارتش سرخ تشكلي به نام « انجمن فرهنگي كردستان و اتحاد شوروي » ايجاد كرد. هدف اصلي انجمن طرح و تشويق هويت قومي در كردستان و تبليغ شيوه ي زندگي در اتحاد شوروي بود. اجراي نمايشنامه ي « دايك نشتمان » ( سرزمين مادري ) به زبان كردي، با بازيگري اعضاي كومله، از مؤثرترين فعاليت هاي اين انجمن بود. (14)پيام اصلي نمايشنامه، قوميت كردي بود كه تأثير بي سابقه اي بر بينندگان گذاشت. (15) نمايشنامه داستان زن كردي بود كه سه راهزن ( تركيه، عراق، ايران ) او را مي ربايند و مورد آزار قرار مي دهند. سرانجام فرزندان زن موفق مي شوند او را نجات دهند. روزولت مي نويسد كه پيام نمايشنامه چنان تأثيرگذار بود كه همه ي بينندگان كرد « به گريه افتادند و سوگند خوردند كه انتقام كردستان را بگيرند » (16).اين نمايشنامه در سراسر كردستان اجرا شد و در اجراهاي بعدي « سربازان اتحاد شوروي نيز براي نجات سرزمين مادري در كنار فرزندان كردستان ديده مي شدند »(17).
در پايان جنگ، هنگامي كه رقابت ميان متفقين در ايران به اوج خود رسيد، شوروي ها نقش فعال تري را ايفا كردند و حوادث سياسي كردستان و آذربايجان را به وجود آوردند. در شهريور 1324 آن ها براي دومين بار نخبگان كرد را به باكو دعوت كردند. هدف مقامات شوروي تسهيل جريان ادغام و حركت تجزيه طلبانه در كردستان و آذربايجان و هدايت هر دو حركت در راستاي اهداف سياست استالين در ايران بود. (18) باقراف در ديدار با كردها، از جمله با قاضي محمد عضو برجسته ي كومله(19)، بر وحدت ميان كردها و آذري ها تأكيد و پيشنهاد كرد كه كومله منحل شود و جاي خود را به يك حزب جديد بدهد. چند روز پس از بازگشت هيئت كرد از باكو، قاضي محمد كومله را منحل و حزب دمكرات كردستان را تأسيس كرد. مرامنامه ي حزب دمكرات كردستان منعكس كننده ي خواسته ي شوروي مبني بر ايجاد ارتباط ميان حركت هاي كردها و آذري ها بود. در ماده ي 6 اين مرامنامه آمده بود:
حزب دمكرات كردستان تلاش خواهد كرد تا برادري و وحدت با آذري ها و ساير ساكنان آذربايجان ( آسوري ها، ارمني ها و غيره ) را تحقق بخشد. (20)
به دعوت شوروي ها و مقامات ارتش سرخ، همه ي نخبگان و اكثر رؤساي ايلات كرد در يكي از روزهاي بهمن 1325 در مهاباد گرد آمدند. سه افسر ارتش سرخ نيز در اين مراسم حضور داشتند. در اين گردهمايي، قاضي محمد در حالي كه لباس نظامي شبيه اونيفورم ارتش سرخ به تن داشت، تشكيل دولت خودمختار كرد را اعلام كرد (21). شوروي ها چاپخانه اي در مهاباد داير كردند و در انتشار روزنامه اي به نام كردستان اين جمهوري را ياري دادند. در اسفند 1325 گروهي از نوجوانان كرد ( از جمله عبدالرحمن قاسلمو و غني بلوريان ) با استفاده از بورس دولت شوروي براي تحصيل به باكو اعزام شدند. (22) همچنين با تلاش مقامات شوروي و ميانجي گري آنها قاضي محمد در اسفند 1325 با پيشه وري رئيس جمهوري دمكراتيك آذربايجان ايران ملاقات كرد كه به امضاي توافق نامه اي درباره ي اختلافات ارضي موجود ميان كردها و آذري ها منجر شد. (23)
نخبگان كرد و آذري طرفدار شوروي اميدوار بودند كه بتوانند با كمك و حمايت درازمدت آن كشور جمهوري هاي خود را استحكام بخشند، اما شوروي ها كه بيشتر به فكر منافع آني خود بودند اين اميدها را در همان ابتداي كار نقش بر آب كردند. شوروي ها، در جريان مذاكرات خود با احمد قوام نخست وزير ايران موافق نمودند تا در ازاي تأسيس يك شركت مختلط نفت ايران و شوروي براي كشف و توليد نفت در شمال ايران، نيروهاي خود را از آذربايجان، كردستان و ساير مناطق ايران خارج كنند. (24) پس از امضاي اين توافق نامه و خروج نيروهاي شوروي از ايران در آوريل 1946/ اسفند 1325، نخبگان كرد و آذري به حال خود رها شدند. همان گونه كه در فصل سوم اشاره شد، دولت خودمختار كرد در مهاباد اندكي پس از خروج ارتش شوروي سقوط كرد. گرچه هنوز برخي از آرمان گرايان كرد از تجربه ي مهاباد با حسرت ياد مي كنند و آن را مظهر آمال قومي خود مي دانند، كردهاي واقع گرا ماجراي مهاباد را چيزي جز يك بازي غم انگيز نمي دانند كه در آن كردها آلت دست شوروي شده بودند. ايزدي محقق و مورخ كرد در اين مورد چنين مي نويسد:
واقعيت اين است كه جمهوري مهاباد مخلوق نيروهاي اشغالگر شوروي بود كه در آذربايجان نيز يك جمهوري دمكراتيك ايجاد كرده بودند. بي ترديد پس از فرونشستن گرد و غبار ناشي از جنگ جهاني دوم، اين دو جمهوري به خاك شوروي الحاق مي شد. بيهوده است اگر تصور كنيم جمهوري مهاباد در صورت تجزيه كردستان از ايران يا پس از عقب نشيني نيروهاي شوروي، كه حامي نظامي آن بودند، مي توانست اميد به بقا داشته باشد. (25)
كردستان ايران در فاصله ي بين سقوط دولت خودمختار كرد و وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 از آرامش نسبي برخوردار بود. (26) عراق كانون مبارزات ملي كردها بود كه در آن حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري ملامصطفي بارزاني مبارزه ي نظامي گسترده اي را عليه بغداد آماده كرده بود. همانند تجربه ي مهاباد، نيروهاي بين المللي در بحران كردستان عراق نيز نقش مهمي ايفا كردند.
دولت هاي رقيب منطقه اي در بين المللي كردن قوميت در ميان كردهاي عراقي بيشترين نقش را داشتند. رقابت ميان شاه ايران و حزب بعث عراق بر سر گسترش نفوذ و سلطه ي سياسي در منطقه ي خليج فارس در مسئله ي كردهاي عراق انعكاس يافت. شاه از نيروهاي ملامصطفي بارزاني فعالانه حمايت كرد و مشكلات فراواني براي بغداد فراهم ساخت. كردها با جلب حمايت ايران، مبارزه ي نظامي گسترده اي عليه حزب بعث در عراق به راه انداختند. حاميان سنتي شاه، يعني آمريكا و اسرائيل، از سياست شاه در كمك به كردها قاطعانه حمايت مي كردند. (27) شاه با طرح اين مسئله كه دليل كمك او به كردها آريايي بودن مردم ايران است و كردها هم بخشي از اين نژادند، تلاش داشت تا حمايت كردهاي عراق و اعتماد كردهاي ايران را جلب كند. اما سياست هاي او پس از عقد قرارداد 1354/1975 ايران و عراق جنبه ي ديگري يافت و در نتيجه كردهاي بارزاني در برابر بغداد تنها ماندند و در رويارويي با ارتش عراق تلفات بسياري متحمل شدند.
رقابت ايران و عراق پس از سال 1357/1979 بر كردهاي هر دو كشور تأثير گذاشت. حزب دمكرات كردستان ايران و كومله پايگاه هاي نظامي خود را در عراق مستقر كرده بودند(28) و از بغداد كمك نظامي و مالي دريافت مي كردند. ايران نيز از حزب دمكرات كردستان عراق و در مواردي از اتحاديه ي ميهني كردستان حمايت مي كرد. درواقع درگيري منطقه اي دولت هاي متخاصم و حمايت هاي آن ها براي بقاي گروه هاي سياسي و نظامي كرد در هر دو كشور اهميت حياتي داشت.
حوادث سياسي پس از جنگ دوم خليج فارس، ميان نيروهاي متفقين و عراق، دخالت بين المللي در مسئله ي كردها را تشديد كرد. ايجاد يك منطقه ي امن براي كردها كه عراق حق پرواز در فضاي آن را نداشت و نظارت آمريكا و نيروهاي اروپايي بر اجراي آن از طرف عراق و حفاظت از كردها در برابر حملات احتمالي بغداد، اميد كردها را به مداخله ي بين المللي براي ايجاد دولت مستقل كرد افزايش داد. اما به نظر مي رسد كه پس از گذشت هفت سال از جنگ خليج فارس اين اميد نيز بر باد رفته است و كردها چون گذشته قرباني سياست هاي بين المللي شده اند. حملات گسترده ي ارتش تركيه عليه كردها در خاك خود و نيز هجوم گسترده ي اين نيروها به شمال عراق در ماه مه 1997 و ادامه ي سركوب كردها به هيچ وجه با اعتراض نيروهاي غرب به ويژه آمريكا مواجه نشد. اظهارات ريچارد فالك در مورد تراژدي كردها مؤيد اين مطلب است:
بسياري داستان هاي ديگر مي توان نقل كرد كه حاكي از اميدهاي ناسيوناليستي و خيانت ژئوپوليتيك (29) است. اين بخشي از ماجراي خاورميانه در قرن بيستم است. اما هيچ كدام از اين داستان ها به ناخوشايندي داستان كردها نيست... براي كردها ابتدا چشم انداز كردستاني خودمختار، كه در پيمان سور وعده ي آن داده شده بود، ترسيم شد. ولي چند سال بعد كه محاسبات ژئوپوليتيك به زيان كردها تغيير كرد، اين وعده ها با عقد پيمان لوزان ناديده گرفته شد... پس از آن سرنوشت كردها با مسائل منطقه اي گره خورد و آن ها بازيچه ي قدرت هاي سياسي در منطقه شدند و در چمبره هاي ژئوپوليتيك گرفتار آمدند. درواقع در جريان رويدادها و بازي هاي ژئوپوليتيك نيروهاي فرامنطقه اي، اقبال به كردها روي مي آورد و افول مي كرد. اتحاد جماهير شوروي در پايان جنگ جهاني دوم، از جدايي طلبي كردها در شمال غرب ايران حمايت كرد تا از اين طريق با تضعيف دولت ايران براي دسترسي به آب هاي خليج فارس در جنوب راهي بجويد.
اما هنگامي كه آمريكا در سال 1946 با حضور شوروي در ايران به طور جدي مخالفت كرد، مقامات مركزي ايران توانستند كردستان را بار ديگر به خاك خود ملحق كنند. در دهه ي 1970 ميلادي، كردهاي عراقي آلت دست ايران شدند و سازمان اطلاعات مركزي آمريكا ( سيا ) ضمن تشويق آن ها، زمينه را براي به راه افتادن يك قيام مسلحانه ي گسترده فراهم كرد. هنگامي كه تشنج ميان ايران و عراق در سال 1975 كاهش پيدا كرد، كمك به كردها فوراً قطع شد و راه براي سركوب هاي خشونت بار عراق و جنايت عليه بشريت گشوده شد. اين اعمال در مرحله ي پاياني جنگ ايران و عراق در دهه ي 1980 تكرار شد و در حالي كه در جنگ ( ايران و عراق ) آتش بس برقرار شده بود، عراق از گازهاي شيميايي عليه روستاهاي كردنشين استفاده كرد. در جنگ دهه ي 1990 ميلادي خليج ( فارس )، كردها بار ديگر به بازي شطرنج ژئوپوليتيك بازگردانده شدند. آن ها، تشويق شدند تا در جريان جنگ عليه صدام حسين قيام كنند. اما در عمل در برابر سركوب هاي صدام حسين، كه مجدداً در حال به دست آوردن اقتدار خود بود، تنها گذاشته شدند. (30)
اوج گيري اختلافات آمريكا با عراق بخاطر سرپيچي بغداد و كارشكني اش بر سر راه فعاليت هاي كميته نظارت سازمان ملل بر خلع سلاح عراق ( انسكام )(31) در سالهاي 1997-98 باعث شد تا دولت كلينتون و متحد اروپايي اش انگلستان درصدد از ميان برداشتن رژيم صدام حسين برآيند. بدين خاطر آمريكايي ها درصدد برآمدند با حمايت كردهاي شمال عراق و ساير نيروهاي عراقي زمينه اين كار را فراهم سازند. در اين راستا بود كه دو گروه كرد عراقي يعني اتحاديه ميهني كردستان به رهبري جلال طالباني و حزب دمكرات كردستان عراق به رهبري مسعود بارزاني به واشنگتن دعوت شدند و با ميانجي گري آمريكا در سپتامبر 1998 براي اداره شمال عراق و هماهنگي براي سرنگوني صدام به توافق رسيدند. براساس همين توافق بود كه كردهاي بارزاني به سركوب كردهاي حزب كارگران كرد ( به رهبري اوجالان ) دست زدند. (32)
دولت آمريكا به منظور اجراي طرح سرنگوني صدام، « قانون آزاد سازي عراق » (33) را در اكتبر 1998 در كنگره و سنا به تصويب رساند. براساس اين قانون 97 ميليون دلار كمك نظامي و 2 ميليون دلار كمك تبليغاتي در اختيار گروههاي مخالف عراقي طرفدار گذار دمكراتيك گذاشته مي شد. بيل كلينتون براساس اين قانون، هفت گروه عراقي را بعنوان دريافت كنندگان اين كمك معرفي كرد. دو گروه اصلي كرد عراقي، يعني اتحاديه ميهني و حزب دمكرات، و همچنين جنبش اسلامي كرد عراق از جمله اين گروههاي هفت گانه معرفي شدند. (34) گرچه نتايج وارد شدن كردهاي عراقي به اين بازي جديد سياست بين الملل هنوز مشخص نشده است، اما تكرار تحولات گذشته چندان بعيد به نظر نمي آيد.
پينوشتها:
1. ملامصطفي بارزاني، رهبر حزب دمكرات كردستان عراق، بارها خواستار حمايت آمريكا شد و حتي ابراز تمايل كرد كه كردستان عراق به عنوان ايالت پنجاه و يكم به آن كشور ملحق شود.
2. Carl Brown,International Politics and the Middle East,57.
3. Ibid,58.
4. Bruinessen," Kurdish Tribes...",376.
5. Bruinessen," Kurdish Tribes...",376.
6. Ibid,379;Nisan Mordechai,Minorities in the Middle East,A History of Struggle and Self-Expression, ( North Carolina:Mcfarland,1991 ),30
سي.جي ادموندز، كردها، ترك ها، عرب ها، ص 40. در خصوص بدرخان، نگاه كنيد به: نيكيتين، كرد و كردستان، ص 415-416.
7. Bruinessen,"Kurdish Tribes...",384-387
همچنين نگاه كنيد به: ايرج افشار سيستاني، مقدمه اي بر...، ص 158.
8. Stephen C.Pelletiere,The Kurds,an Unstable Element in the Gulf (Boulder:Westview , 1984 ),58;Edmonds,Kurds,Turks and Arabs:Politics,Travel and Research in North-Eastern Iraq:1919-1925,( London:Oxford University Press,1957 ),398.
9. Archie Roosevelt,Jr,"The Kurdish Republic of Mahabad",Middle East Journal,1,no3( July 1947 ):248.
10. براي آگاهي از فهرست كامل اسامي كردهاي دعوت شده به باكو، نگاه كنيد به:
William Eagleton,1963,The Kurdish Republic of 1946,16,133.
11. Ibid,23.
12. Arfa,The Kurds,73.
13. Roosevelt,251.
14. Ibid,252.
15. Eagleton,40.
16. Roosevelt,252.
17. Eagleton,40.
18. Entessar,19.
19. براي مطالعه ي فهرست كردهاي دعوت شده به باكو، نگاه كنيد به : Eagleton,133.
20. Roosevelt,252.
21. Eagleton,63.
22. Ibid,83.
23. به گفته ي ايگلتون ( ص 82 )منابع كرد اظهار داشته اند كه توافق نامه ي دوستي ميان كردستان و آذربايجان را مقامات شوروي، كه در اتاق مجاور جلسه ي مذاكرات حضور داشتند، به كردها تحميل كردند.
24. شوروي ها همزمان با آمريكايي ها، كه خواستار امتياز كشف و استخراج نفت در جنوب شرقي ايران ( بلوچستان ) بودند، خواهان اين امتياز در شمال ايران شدند. انگليسي ها از قبل صاحب چنين امتيازي در جنوب غرب ايران (خوزستان ) بودند.
25. Izay,The Kurds...,65.
26. ماجراي حمه رشيد در دوران حكومت دكتر مصدق يك استثناست. حمه رشيد در اين دوره حملات مسلحانه اي را از داخل خاك عراق از طريق سليمانيه به مريوان و ساير مناطق كردستان ايران تدارك مي ديد. به نوشته غلامرضا مصور رحماني، شركت انگليسي نفت عراق و دولت انگلستان در جريان ملي شدن صنعت نفت ايران، با حمايت از حمه رشيد، براي دولت مصدق گرفتاري ايجاد مي كردند. نگاه كنيد به: مصور رحماني، خاطرات سياسي...، ص 144، 152، 182-173.
27.Fred Halliday,Iran:Dictatorship and Development ( Harmondsworth:Penguin,1979 ).
28. نگاه كنيد به: جلايي پور، كردستان: علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامي، ص 125-124.
29. فالك واژه ي ژئوپوليتيك را در اينجا به مفهوم « الگوهاي غالب ساختارها و فرايندهاي هژمونيك »به كار مي برد نه به مفهوم رايج آن در مكاتب فكري جغرافياي سياسي.
30. Richard Falk,"The Cruelty of Geopolitics:The Fate of Nation and State in the Middle East", Millenium,20(1991),387-388.
31. UNSCOM.
32. براي اطلاع بيشتر از اين توافق، و نظرات وزيرخارجه آمريكا، طالباني و بارزاني رجوع كنيد به: « مصاحبه با مسعود بارزاني » و « توافق كردهاي عراق در واشنگتن » ترجمه حميد احمدي، فصلنامه مطالعات خاورميانه، شماره 15-14( تابستان و پاييز 1377) : 187-205.
33. Iraq Liberation Act of 1998.
34. ساير گروههاي موردنظر آمريكا عبارت بودند از: كنگره ملي عراق، مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، توافق ملي عراق و جنبش سلطنت مشروطه. البته برخي از اين گروهها اعلام كردند حاضر به دريافت كمك هاي آمريكا نيستند. در رابطه با قانون آزادسازي عراق رجوع كنيد به: « قانون آزادسازي عراق » ترجمه حميد احمدي، فصلنامه مطالعات خاورميانه، شماره 16 ( زمستان 1377 ).
احمدي، حميد؛ (1378) ، قوميت قوم گرايي در ايران افسانه و واقعيت، تهران: نشر ني، چاپ نهم.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}